جوان آنلاین: سال ۱۴۰۳ به پایان رسید و آرام آرام سال جدید کاری آغاز خواهد شد. عدهای معتقدند که سال ۱۴۰۳ از نظر اقتصادی سال سختی بود و جهشهای چندباره در نظام ارزی کشور، باعث مشکلات در حوزههای مختلفی جدی شد که نمونه آن را میتوان در تورمهای سنگین در کشور دید؛ اما ارتباط این مقدمه اقتصادی با موضوع این نوشتار چیست؟ قصدمان صحبت از سینمای مستند و سالی است که از نظر اقتصادی برای این رشته از سینما پشت سر گذاشته شد.
به گزارش تسنیم، اکنون که سال ۱۴۰۳ به پایان رسیده است، فرصت خوبی است تا کارنامه سینمای مستند کشور را مورد بررسی قرار بدهیم تا فرصتها، چالشها و نقاط ضعف و قوت آن بهتر شناسایی شود.
بدون شک زمانی که از تولید یک اثر هنری صحبت میکنیم، نمیتوانیم نسبت به موضوعات اقتصادی بیتفاوت باشیم؛ چرا که ارتباط مستقیمی بین ساخت یک فیلم (در هر گونهای اعم از داستانی، پویانمایی و مستند) و مباحث اقتصادی وجود دارد. بدون شک، هزینههای تولید یک اثر سینمایی از جمله سینمای مستند، پیوندخورده با تورم، نرخ ارز و سایر موضوعات است.
در سال ۱۴۰۳، بنابر دلایل متعددی که در بالا عنوان شد، افزایش هزینههای تولید ساخت فیلم مستند را شاهد بودیم. به طوری که افزایش سرسامآور هزینههای تولید، بسیاری از مستندسازان را دچار مشکل و فیلمهای آنان را نیمه تمام کرد.
خوب یا بد؟! سینمای مستند، پیوند خورده با بودجههای دولتی
برخلاف سینمای داستانی که برخی از هزینههای تولید خود را در گیشه و فروش بلیط جستوجو میکند، سینمای مستند عمدتا پیوند خورده با بودجههای دولتی است و از آن ارتزاق میکند. در این بین، چند مسئله قابل بررسی است:
اولا؛ آیا بودجههای دولتی توانایی تامین هزینههای تولید یک فیلم مستند را میدهند؟ پاسخ واضح است؛ شاید تا چند سال پیش، میشد با برآوردهای تلویزیون یا دیگر دستاندرکاران تولیدات سینمایی یک فیلم مستند ساخت، اما به دلیل رشدهای ناگهانی هزینههای تولید در چند سال اخیر و رشد بسیار کمتر برآوردها، عملا بودجههای دولتی از هزینههای تولید جاماندهاند.
محمدعلی فارسی از مستندسازان نامآشنای کشور در توصیف حال و اوضاع مستندسازان در مواجهه با برآوردهای دولتی این چنین میگوید: «متأسفانه سینمای مستند حال و روز خوبی ندارد و هر روز شرایط بدتر میشود. بودجهها بسیار اندک و هزینه کرد بسیار سنگین است. بودجههایی که پرداخت میشود حتی کفاف مقوله تحقیق مستند را هم نمیدهد!»
مهدی آزادی از فیلمبرداران شناخته شده مستند کشور نیز چنین میگوید: «اوضاع سینمای مستند خیلی خوب و مساعد نیست و مهمترین دلیل آن هم مشکلات اقتصادی و معیشتی خود مستندسازان است، سینمای مستند انعکاسی از حال و هوای جامعه ایران است و وقتی تولید یک فیلم مستند به دلیل هزینههای بالا و نبودن رونق اقتصادی خیلی به کندی و سخت انجام میشود، روی سینمای مستند هم تاثیر میگذارد. مهمترین چالش برای مستندسازان قطعا تامین بودجه و بالا رفتن هزینههای تولید است.»
پُر واضح است که افزایش پرشتاب هزینههای تولید در مقایسه با رشد حداقلی برآوردها باعث شده تا مستندسازان دچار مشکلات جدی بشوند. همین امر باعث شده تا یا مستندساز کارش را نیمه کاره رها کند و یا اینکه ناچاراً سطح تولید فیلمش را پایین بیاورد. او مجبور میشود از پژوهش بیشتر، تحقیقات میدانی عمیقتر، دستمزد عوامل، فنی تولید و ... بکاهد تا بتواند فیلمش را به پایان برساند.
آفت این اتفاق، تولید چند ده فیلم مستند با کیفیت حداقلی طی همین امسال است که نه تنها نمیتوانند رسالت اصلی سینمای مستند یعنی مطالبهگری و نگاه موشکافانه را به جا بیاورند، بلکه به شیوه معکوس عمل کرده و باعث سوزاندن سوژه خواهند شد.
با گذر از موضوع نخست، باید این پرسش را مطرح کنیم که آیا در شرایط موجود و با تمام کم و کاستیهایی که اشاره شد، تهیهکنندگان سینمای مستند باید همچنان به بودجههای دولتی صدا و سیما، اوج، فارابی، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و ... دلخوش باشند یا راههای دیگری هم برای تامین منابع وجود دارد؟
به نظر میرسد تنها راه برون رفت سینمای مستند از مشکلات مالی و حرکت دوباره به سمت ساخت مستندهای با کیفیت، تامین بخشی از منابع مالی تولید فیلم خارج از بودجههای دولتی است. در این بین، راهکار چیست؟
سعید رشتیان از تهیهکنندگان نام آشنای سینمای کشور در گفتوگویی با تسنیم پاسخ این سوال را اینگونه میدهد: «معتقدم قرار نیست یک تهیهکننده همه پول ساخت مستند را بدهد. یک تهیهکننده دیگر فاند میدهد؛ مثلا یک نهاد فرهنگی به دلیل علاقه به موضوع مستند، پول یکی از بخشهای تولید مستند را میدهد. حتما دیدهاید که در پیچینگ پنلها نمایندههای پخش و خرید حضور پیدا میکنند. یک نفر پخش آمریکای مستند را میخرد، دیگری برای پخش ایران پول پرداخت میکند و ... بنابراین با همکاری جمعی از تهیهکنندگان یک فعالیت اقتصادی هنری شکل میگیرد و هزینه تولید یک مستند براساس توافق چند تهیهکننده تامین میشود. فراموش نکنید ساخت فیلم مستند، پیش از آنکه یک فعالیت هنری باشد، یک فعالیت اقتصادی است.»
بنابراین به نظر میرسد که یکی از راهکارهای برون رفت از این موضوع به رسمیت شناختن حرفهای به نام تهیهکنندگی است. کسی که قبل از تولید هر فیلم مستندی صفر تا صد تهیه منابع مالی فیلم را طراحی کرده و قدم به قدم پیش میرود. این سناریوی از پیش طراحی شده، هم شامل تهیه منابع مالی از بودجههای دولتی است و هم شامل چانهزنیها برای کسب سهم درآمدی از بخش خصوصی است. بخش خصوصی نیز خود شامل دعوت از سرمایهگذاران علاقهمند برای تولید فیلم، فروش فیلم به پلتفرمها، رسانههای مجازی و ... است.
اکران مستند در سینما میتواند پول تولید را بازگرداند؟
موضوع بعدی که در حوزه اقتصاد سینمای مستند قابل بررسی است، اکران آن در سینماها، تلویزیون و یا پلتفرمها به منظور بازگشت بخشی از سرمایه تولید است. سالهاست که این پرسش مطرح میشود که آیا همانند سینمای داستانی، امکان اجرای فیلمهای مستند در سینما به منظور بلیط فروشی و تامین بخشی از هزینههای تولید وجود دارد یا خیر؟ پاسخ به این پرسش به دلیل گستردگی موضوع خارج از حوصله این نوشتار است، اما بیان چند نکته در پاسخ حائز اهمیت است.
سعید رشتیان تهیهکننده سینمای مستند معتقد است که محل اصلی اکران مستند، سینما نیست، بلکه فیلمهای مستند باید از تلویزیون به نمایش دربیایند و در شرایط فعلی با ظهور پلتفرمها، آنها نیز در کنار تلویزیون قرار گرفتهاند.
او معتقد است که حتی فیلمهای مستند جذاب هم نمیتوانند فروش چندانی در اکران سینمایی داشته باشند. وی میگوید: باید بپذیریم که هر کالایی، یک محل مصرف خاص دارد. محل مصرف سینمای مستند، تلویزیون است، چرا که مخاطب آن خاص و محدود است. تلویزیون میتواند با ایجاد کنداکتورهای خاص با موضوعات خاص، این فضا را فراهم کند که مستندها دیده شوند، اما چنین چیزی در سینما امکانپذیر نیست. مخاطب سینمایی، کسی است که میرود بلیط میخرد. چنین مخاطبی برای سینمای مستند محدود است؛ فقط هم در ایران اینگونه نیست و در تمام جهان اینچنین است. در تمام دنیا، اقتصاد مستند از طریق فروش در سالن سینما نمیگذرد. منظورم این نیست که مستندها در سینما اکران ندارند، بلکه اکرانهای فرهنگی دارند و هدف فروش بلیط نیست.
از سویی دیگر، ظهور پلتفرمها در یک دهه اخیر، فرصت بسیار خوبی را فراهم کرده است تا تهیهکنندگان آثار مستند به عنوان یک فضای جدید برای فروش فیلم خود به آن فکر کنند. به ویژه آنکه چند پلتفرم اختصاصی نیز برای سینمای مستند راهاندازی شده و تماشاگران علاقهمند به مستند حتما به آنها مراجعه میکنند.
تلویزیون انحصارطلبی را کنار بگذارد
علاوه بر اینها، باید به تلویزیون دقت ویژهای داشت که مشتری اصلی سینمای مستند است. بارها عنوان شده است که خانه مستند تلویزیون است و همین جمله گویای همه چیز است. اما دقت به یک نکته بیش از هر چیزی حائز اهمیت است و آنهم این است که تلویزیون با چه شرایطی حاضر به خرید فیلمهای مستند میشود؟ در شرایطی هستیم که تلویزیون برای خرید آثار مستند یا حتی سرمایهگذاری برای تولید آن یک پیش شرط مهم دارد و آنهم این است که ۱۰۰ درصد حقوق مادی و معنوی کار را در اختیار بگیرد. این توقع بیش از حد انتظار تلویزیون عملا تهیهکننده فیلم مستند را از میدان خارج میکند و مشتری فیلم مستند را به حداقلترین حالت ممکن میرساند.
شاید به همین دلیل است که بخش مهمی از مستندهای تلویزیونی، از نظر محتوایی و فرم ساخت چندان جدی نیستند، چرا که فیلم تنها باید سلیقه یک مخاطب را راضی کند و آنهم تلویزیون است! بنابراین به نظر میرسد که تلویزیون باید رویکردهای انحصار طلبانه خود را کنار گذاشته و مهربانانهتر به فیلمسازان مستند نگاه کند.
در جمعبندی میتوان گفت که حیات و ممات سینمای مستند به مانند هر فعالیت هنری دیگری پیوند خورده با اقتصاد سینما است. افزایش هزینههای تولید از یکسو و بودجههایی که جوابگوی ۱۰۰ درصد تولید یک فیلم مستند نیست، شرایط سختی را برای مستندسازان فراهم کرده است. در این بین، توجه به دو نکته حائز اهمیت و راهگشا خواهد بود؛ از یکسو لازم است تهیهکنندگی در سینمای مستند به عنوان یک موضوع کاملا مستقل شناخته شده و تهیهکننده قبل از تولید هر اثر مستند به بودجههای دولتی اکتفا نکند.
از سویی دیگر، تامین بخشی از هزینههای تولید از طریق ایجاد چرخه اکران قابل انتظار است. البته این چرخه صرفا به معنای اکران در سینما نیست و راههای بسیار زیاد دیگری برای تامین هزینههای تولید و بازگشت سرمایه هزینهشده وجود دارد.